خورشید شیرگیر

خورشید شیرگیر

«هر روز این ها را می بینی و گویی برای نخستین بار است که می بینی... هرگز در طول سالیان دراز همنشینی، میانشان سابقه ای در آشنایی پدید نمی آید، با هم خو نمی گیرند، به هم نمی پیوندند، جوش خور نیستند...وجودشان و برخورد مکررشان همانند کلمه مهمل بی معنای ساختگی است که پیاپی در گوشت تکرار کنند...فقط اعصاب را می رنجاند و حوصله را سر می آورد که گاهی از بی طاقتی داد می کشی، دیوانه می شوی، می خواهی پناه ببری به حرمی، مسجدی...یا به خانه دوست محرمت...یا به خلوت خویش بگریزی و قلمت را به دادخواهی بخوانی و با او به درد گفتن بنشینی و همه حرف ها را که در این دنیای کور و کر مخاطبی ندارند، در جان او که خدا به جانش سوگند می خورد بریزی و غم غربت را و درد تنهایی را با او که تنها یادگار آن «پنهان» است بگویی و از او که تنها یادگار آن «پیوند» است بشنوی...علی شریعتی/هبوط)

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

قصه غصه ...

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۳۶ ق.ظ

ما احتمالا برای رنج کشیدن به جهان آمده‌ایم ولی بعید می‌دانم که برای غصه خوردن آمده باشیم. 

غصه نخوردن هنر بزرگی است که راز دوم زندگی است -اگر خوب رنج کشیدن راز اولش باشد. بی‌خیال بودن و در موسیقی غرق شدن و خوشگذرانی هم راه موقت خوبی است اما اینکه عاقبت یک شب بنشینی، اشک بریزی و تمام هورمون‌های استرس را از خودت دور کنی و بعد با عقل و منطق بگردی راهی پیدا کنی توی این دنیای غبارآلوده و مه گرفته، تکنولوژی پیشرفته‌ای است که به یاری ایزد منان از آن بی‌بهره نیستم:-)

خب من زیاد غصه می‌خورم اما عاقبت نوری هم می‌تابد به این کلبه تاریک غم‌گرفته....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۰
خورشید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی