خورشید شیرگیر

خورشید شیرگیر

«هر روز این ها را می بینی و گویی برای نخستین بار است که می بینی... هرگز در طول سالیان دراز همنشینی، میانشان سابقه ای در آشنایی پدید نمی آید، با هم خو نمی گیرند، به هم نمی پیوندند، جوش خور نیستند...وجودشان و برخورد مکررشان همانند کلمه مهمل بی معنای ساختگی است که پیاپی در گوشت تکرار کنند...فقط اعصاب را می رنجاند و حوصله را سر می آورد که گاهی از بی طاقتی داد می کشی، دیوانه می شوی، می خواهی پناه ببری به حرمی، مسجدی...یا به خانه دوست محرمت...یا به خلوت خویش بگریزی و قلمت را به دادخواهی بخوانی و با او به درد گفتن بنشینی و همه حرف ها را که در این دنیای کور و کر مخاطبی ندارند، در جان او که خدا به جانش سوگند می خورد بریزی و غم غربت را و درد تنهایی را با او که تنها یادگار آن «پنهان» است بگویی و از او که تنها یادگار آن «پیوند» است بشنوی...علی شریعتی/هبوط)

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

ترم چهارم دوره کارشناسی (باورم نمی‌شود که نزدیک 10 سال از آن موقغ گذشته) یک متن طنز برای دل خودم و دوستم نوشتم که امتحان بدی را گذرانده بودیم و با حال خراب مشغول قدم زدن بودیم که درخت توت غممان را از یاد برد. بعدتر فیلم «طعم گیلاس» را دیدم و شباهتش با متنی که نوشته بودم جالب بود. بعدترها گیلاس ارمنستان و کالیفرنیا خوردم و دیدم کار توت را برایم می‌کند:)) امروز هم گیلاسی خوردم که مزه توت و گوجه سبز و چاقاله و گیلاس را با هم میداد. مزه تابستان . بنابراین مزه کتاب خواندن‌های با فراغ بال، مزه کولر آبی و مخلص کلام: طعم خوشبختی. کاری که پاییزها لیموترش خوردن زیر آفتاب برایم می‌کند.
من افسرده‌ام. آنقدر افسرده که نیازی به ناامیدی ندارم تا از پا درآیم. در اوج امیدواری و رو به روزهای روشن از پا در آمده‌ام و هیچ چیز بلندم نمی‌کند. دوتا دانه گیلاس در ظرف مانده. مثل گیلاس ایروان و کالیفرنیا خوشمزه نیستند، اما به آرامی میخورمشان. تنها دلیلی که بعد از این زنده بمانم گیلاس تابستان و لیموترش پاییز است. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۱ ، ۰۲:۱۵
خورشید