خورشید شیرگیر

خورشید شیرگیر

«هر روز این ها را می بینی و گویی برای نخستین بار است که می بینی... هرگز در طول سالیان دراز همنشینی، میانشان سابقه ای در آشنایی پدید نمی آید، با هم خو نمی گیرند، به هم نمی پیوندند، جوش خور نیستند...وجودشان و برخورد مکررشان همانند کلمه مهمل بی معنای ساختگی است که پیاپی در گوشت تکرار کنند...فقط اعصاب را می رنجاند و حوصله را سر می آورد که گاهی از بی طاقتی داد می کشی، دیوانه می شوی، می خواهی پناه ببری به حرمی، مسجدی...یا به خانه دوست محرمت...یا به خلوت خویش بگریزی و قلمت را به دادخواهی بخوانی و با او به درد گفتن بنشینی و همه حرف ها را که در این دنیای کور و کر مخاطبی ندارند، در جان او که خدا به جانش سوگند می خورد بریزی و غم غربت را و درد تنهایی را با او که تنها یادگار آن «پنهان» است بگویی و از او که تنها یادگار آن «پیوند» است بشنوی...علی شریعتی/هبوط)

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

من!

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ق.ظ
مرا باید از عشق بپرسی
باید از لبخند بپرسی که چندبار به یاد تو رو کردم به زیبایی اش
باید از اشک بپرسی که چقدر در تنهایی پناه آوردم به معجزه اش
از ماه بپرس که چقدر از پس منشور خیس اشک زل زدم به صورتش
از کوه و دریا و آسمان بپرس که نگاه هایم چقدر فریاد داشت برایشان
سخت است که بگویم اما
از مرگ بپرس که چقدر صدایش کردم بی تو
اصلا برو از خدا بپرس که چقدر خواستم شبیهش بشوم و نشد
مرا باید از قلب پاره
                     و کهنه
                           و هنوز درتپش، در شورم بپرسی
اما حیف!
افسوس 
           که مرا همیشه 
                            از دریچه چشمهای خودت پرسیدی.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۷
خورشید

نظرات  (۱)

: ) عالی!
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی