من!
شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ق.ظ
مرا باید از عشق بپرسی
باید از لبخند بپرسی که چندبار به یاد تو رو کردم به زیبایی اش
باید از اشک بپرسی که چقدر در تنهایی پناه آوردم به معجزه اش
از ماه بپرس که چقدر از پس منشور خیس اشک زل زدم به صورتش
از کوه و دریا و آسمان بپرس که نگاه هایم چقدر فریاد داشت برایشان
سخت است که بگویم اما
از مرگ بپرس که چقدر صدایش کردم بی تو
اصلا برو از خدا بپرس که چقدر خواستم شبیهش بشوم و نشد
مرا باید از قلب پاره
و کهنه
و هنوز درتپش، در شورم بپرسی
اما حیف!
افسوس
که مرا همیشه
از دریچه چشمهای خودت پرسیدی.
۹۴/۰۶/۰۷